آریانآریان، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه سن داره

آریان جون

...

 سلام به همه ی دوستای خوبم که جویای احوال مایید. واقعا هیچی بهتر از گذر زمان نمیتونه دردهای آدم رو تسکین بده. از یکشنبه هفته قبل که به جرات میتونم بگم بدترین روز زندگیم بود تا امروز خیلی چیزها داره تغیر می کنه.دردهای مامانم اگرچه هنوز ادامه داره اما روبه بهبودیه. از ساعتی که مامان همیشه شجاع من با تن لرزون رفت تو اتاق عمل,از گریه های صدادار بابام که هیچوقت نشنیده بودیم و از تصور اینکه الان مامانم با یه دست از اتاق عمل میاد بیرون... دوشنبه هم من و آریان و بابایی رفتیم تهران ملاقات مامانم از لحظه اولی که جای خالی دست مامانم و دیدم ولی هیچی به روی خودم نیاوردیم و خیلی چیزهای دیگه... اما حالا همه چی رو به بهتر شدنه.از دردهای بی در...
17 آبان 1392

...

فردا شاید آخرین روزیه که مامانم دوتا دست داره.قراره یکشنبه بستری بشه بیمارستان پارس. دست مامانم برای آخرین روزها هم همراهی نمی کنه و تا میتونه داره زجرش میده.  خیلی سخته دیدن زجر و عذاب عزیزی مثله مادر. خم شدن کمر پدر.وقتی که آدم فوق العاده صبوری مثله بابام کم میاره.  این روزا عجیب دلم گرفته از زمین و زمان.کم صبر و حوصله شدم با یه بغض مداوم که تمام روز همراهیم میکنه و بارها و بارها درطول روز می شکنه. پسرکم منو ببخش طاقتم کمه.دعوات می کنم زمانی که تو هیچ از اطراف متوجه نیستی و فقط طالب بازی و سرگرمی هستی.   قلبم این روزها سخت درد می کند. کاش یک لحطه بایستد تا ببینم دردش چیست؟؟؟!!!!!   ...
4 آبان 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آریان جون می باشد